دریچه‌ای به هنر و اندیشه

سینما ، فلسفه ، ادبیات ، تاتر

دریچه‌ای به هنر و اندیشه

سینما ، فلسفه ، ادبیات ، تاتر

بعضی از مطالب از من نمی باشدو چون تعداد پست ها زیاد می باشد پس به مرور نام نویسنده اصلی هر مطلب را درج خواهم نمود.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

گاهی آنقدر تحت فشار قرار میگیری که دلت برای شانه های کسی تنگ میشود که رویشان گریه کنی. اگر دردت مشترک باشد...

همگان دنبال جایی برای تسکین درد می گردند.

نگاه ها همواره می چرخد و عاجزانه اشک درونشان جمع میشود که بگذار لحظه ای روی شانه ات گریه کنم...

اما همگان در درد مشترکیم.

اینجاست که خدا دستت را میگیرد و بلندتت میکند.نوازشت می کند و آرام در آغوشت می گیرد.

اینجا خدا هست.

از همه چیز نزدیک تر، و چقدر غریب و تنها است.

بد روزگاری شده آقا، بد، آنقدر بد که...، جانم! سیاه نمایی؟ نه آقا این چه حرفیه، کور شویم اگر بخواهیم سیاه‌نمایی کنیم، بله! تشویش اذهان عمومی؟ نه به جان خودم، اصلا این چیزی که شما فرمودید ما نمی‌دانیم یعنی چه. ضمنا ما... ای بابا... روان‌نویسمان را کجا می‌برید... آقا! آقا! آقای محترم، صبر کنید توضیح بدهیم... عرض کردیم بد روزگاری شده اما به جان شما که نباشد به جان عزیزت قسم، قصد بدی نداشتیم، اگر فکر می‌کنید منظورمان افزایش بی‌سابقه قیمت اجناس و اجاره خانه و قسط و بدهی و سایر بدبختی‌هایی از این قبیل است، اشتباه می‌کنید