-
آرمین در دنیای واقعی یک شخصیت بسیار محبوب بود . در مواقع ضروری هممیشه یار و یاور همسایه ها و آشنایان بود و همه ازش به نیکی یاد میکردن . علارغم این فعالیت های اجتماعی ، آرمین درواقع شخصیتی منزوی داشت . تنها زندگی می کرد و دوست صمیمی یا فامیل نزدیکی نداشت .آرمین یک عضو عادی جامه ی کانیبال کافه بود و فعالیت خاصی هم توی سایت نداشت . تا اینکه در 18 ام آگوست سال 2002 ، آرمین یک پست عجیب ( حتی عجیب برای همچین سایتی ) رو فرستاد : به دنبال یک مرد جوان با بدنی مناسب میگردم ، برای قصابی شدن و خورده شدن .
در کمال شگفتی ، حدود 200 نفر برای این پیام ابراز تمایل کردند . عددی بی نهایت عجیب . آرمین تصمیم گرفت تا به تک تک این افراد پاسخ بده و باهاشون در ارتباط باشه. فرآیند پاسخ دهی به داوطلب های پیام آرمین چندین ماه طول کشید . بیشتر جواب دهندگان به این پیام ، محتوای اون رو یک شوخی یا یک هذیان تصور کرده بودند ، درنتیجه از گردونه ی انتخاب آرمین حذف شدند . اما بین این افراد ، یک مهندس کامپیوتر 36 ساله به اسم آرماندو برندس ، چشم آرمین رو گرفت . اون ها چندین و چند ایمیل رد و بدل کردن و درنهایت تصمیم گرفتن که حضوری همدیگه رو ببینن . آرماندو یک مهندس بی نهایت تنها بود . دچار افسردگی شدید و کنارگذاشته شده از اجتماع . مشکلات روانیش باعث شده بودند که فانتزی خورده شدن توسط بقیه ی انسان ها در مغزش ایجاد بشه . دیدار حضوری بین آرمین و آرماندو در نهایت سبب شد که هردوی اون ها به تصمیم گیری نهایی برسن ، قرار ها گذاشته شد . روز 9 ام مارس ، آرماندو به خونه ی ییلاقی آرمین رفت . یک خونه در وسط یک مزرعه . دور از دسترس بقیه ی انسان ها . آرمین دوست جدید خودش رو به اتاق خوابش برد . اون ها ساعتی رو کنار هم گذروندن و در مورد رویاشون حرف زدند . آرماندو کمی نگران دردهای احتمالی بود ، به خاطر همین آرمین مقداری قرص خواب به همراه نوشیدنی الکی قوی براش آورد . آرماندو اون هارو مصرف کرد ولی همچنان بیدار بود و هوشیار . فقط کمی گیج شده بود . در همین حین آرمین در حال تنظیم دوربین ویدیویی بود تا بتونه از کل فرآیند فیلم بگیره ، برای ارسال در کافه کانیبال . بعد از تنظیم دوربین و شروع فیلم گرفتن ، آرمین با یک چاقوی آشپزخونه به سراغ آرماندوی گیج شده برگشتآرمین با یک چاقوی آشپزخونه به سراغ آرماندوی گیج شده رفت . آرماندو رو لخت کرد و پاهاشو کنار زد تا آلت تناسلیش کاملا در دسترس باشه . اولین قسمت از بدن آرماندو که بریده شد ، آلت تناسلیش بود . در این حین آرماندو کاملا هوشیار بود و به آرمین گفت : امکانش هست من طعم گوشت خودم رو بچشم ؟ آرمین برای اجابت این خواسته ی آرماندو ، محل خونریزی رو موقتا با یک تکه پارچه پانسمان کرد و آلت رو برای پخت با خودش برد . اندکی بعد آلت نیمه پخته شده ی آرماندو داخل یک تابه برگردونده شد . آرماندو سعی کرد که آلتش رو بخوره . آرماندو لحظاتی بعد به آرمین گفت که این گوشت بیش از حد سفته و نمیتونه که خوب بخورتش . درخواست بعدی آرماندوی نیمه جان ، یک حمام داخل وان آب گرم بود . آرمین بلافاصله اتاق رو ترک کرد تا حمام رو برای آرماندو آماده کنه . دقایقی بعد آرمین به اتاق برگشت و بدن آرماندو رو بغل کرد و با خودش به داخل حمام برد . اونو داخل وان گذاشت و حمام رو ترک کرد .
اوضاع چند ساعتی به همین منوال گذشت تا اینکه در ساعات نزدیک به طلوع آفتاب ، آرمین با یک چاقو به داخل حمام رفت . آرماندو بیهوش بر روی آب غوطه ور شده بود . آرمین سر قربانیشو بلند کرد و گلوی اونو برید . خون به آهستگی روی بدن آرماندو جاری شد و داخل وان حمام سرازیر شد . تمام این فرایند کماکان از طریق دوربین ضبط می شدند .آرمین بعد از اطمینان از کشته شدن آرماندو ، جسد رو از داخل وان بیرون آورد و اونو به قسمت دیگه ای از خونه انتقال داد که قبلا برای سلاخی آماده شده بود . قلاب فلزی آویزان از سقف و پوشش های پلاستیکی روی زمین و یک میز چوبی در وسط اتاق. آرمین کار قصابی رو شروع کرد و قطعات مختلف گوشت رو در داخل پلاستیک های مخصوص قرار داد . شب بعد از این اتفاقات ، آرمین یک شام مفصل برای خودش تهیه کرد . استیک به همراه ادویه های فراوان و یک شیشه شراب قرمز . بقیه ی گوشت ها در داخل فریزر در انتظار وعده های غذایی بعدی آرمین بودند . چندین روز بعد این اتفاقات ، آرمین بخشی از محتوای فیلم هارو در کافه کانیبال منتشر کرد و شرحی از وقایع برای دوستان نزدیکترش در اون سایت نوشت .یکی از این افراد ، آرمین رو در دنیای واقعی میشناخت . این شخص ( گویا هویتش برای امنیت خودش ناشناس نگه داشته شده ) متوجه عمق فاجعه میشه و تصمیم میگیره که با پلیس تماس بگیره. ساعاتی بعد چند افسر پلیس به در خونه ی آرمین رفتند .
اون ها دلیل مراجعه ی خودشون رو یک گزارش در خصوص قتل عنوان کردند . همین جمله کافی بود تا آرمین با لبخند و رضایت خاطر بگه : آره من کشتمش و خوردمش ، مزه ی گوشت خوک میداد. بررسی خونه ی آرمین و کشف شواهد نشون داد که این آدمخوار ، حدود 20 کیلوگرم از بدن آرماندو رو در طی چند روز خورده بود . بیشتر مدارک این جرم پاک شده و از بین رفته بودند اما فایل ویدئویی در داخل خونه پیدا شد . همچنین باقی مانده های بدن آرماندو در داخل فریزر قرار داشتند. آرمین در تمامی مراحل بازپرسی و دادگاه ، همکاری تمام و کمالی از خودش نشون داد . بررسی های روانپزشکی نشون دادن که آرمین دچار چندین بیماری روانی هستش و صلاحیت حضور در دادگاه رو نداره . از طرفی بررسی مدارک پزشکی آرماندو اثبات کردند که آرماندو هم دچار بیماری های شدیدی بوده و حتی در تماس هاش با روانپزشکی که داشته میل خودش به کشته شدن و خورده شدن رو بیان کرده بود . با توجه به رضایت دو طرف از انجام عمل و همچنین شرایط روانیشون ، دادگاه با چالش های فراوانی رو به رو شد . عده ای کل این فرایند رو صرفا برخورد دو فرد روانی با شرایط مکمل هم میدونستن که اصلا جنبه ی جرم نداشت ، عده ای دیگه این عمل رو یک جنایت فجیع می دونستند . قاضی پرونده دیدگاهی میانه رو انتخاب کرد . حدود 8 سال حبس در مرکز نگهداری از مجرمین روانی . اما این حکم افکار عمومی رو قانع نکرد و دادگاه تجدید نظر در سال 2007 ، این حکم رو باطل کرد و حکم حبس ابد به آرمین داد . نکته ی جالب توجه اینکه آرمین مدتی بعد از حضور در زندان ، تحت تاثیر گیاهخواری قرار گرفت و از سال 2004 تا اکنون ، گوشت نخورده و یک پایبند مصمم به اصول گیاهخواری هستش . همچنین در مصاحبه های اخیرش از جنایتش ابراز پشیمونی کرده و گفته که قصد داره تا یک کتاب درمورد زندگیش بنویسه تا از این طریق ، افرادی که دچار این تمایلات هستن رو به سمت درمان سوق بده . همچنین اعلام کرده که حدود ۸۰۰ آدمخوار در آلمان میشناسه . َسایت کافه کانیبال هم مدتی بعد از دستگیری آرمین ، از تاریخ اینترنت پاک شد . معلوم نیست که این سایت آیا توسط مدیرانش حذف شده و یا فشار مقامات باعث دستگیری اعضاش شده . در هرحال این سایت در آخرین روزهای خودش همچنان بیش از 10 هزار عضو فعال داشت...
۵۲۸
درباره من
سیاه مشق های بهنام نجم الدین
نکته:
بعضی از مطالب از من نمی باشد
تعداد پست ها زیاد می باشد و
به مرور نام نویسنده اصلی هر
مطلب را درج خواهم نمود ...