-
اگر به ناطق بودن انسان ها مباهات شده و بر قراری ارتباط ، آغاز هر کنش متقابل اجتماعی دانسته شده است ، در ایران ما « سکوت » جایگاه والایی داشته است به طوری که حداقل یازده نوع سکوت را می توان شناسایی کرد .
فراوان ترین سکوت ها « سکوت خود ایمن ساز و مانع پشیمانی » است . مانند این سخن سیصدسال پیش جناب صائب تبریزی :
هرکه را تیغ زبان نیست به فرمان ، صائب
عاقبت کشته شمشیرِ زبان میگ ردد
نوع دیگر « سکوت آبرو داری » است که هدف آن پنهان کردن ضعف ها و کمبود هاست ، مانند این شعر هزار ساله پیش حکیم فردوسی :
که بر انجمن، مرد بسیار گوی
بکاهد بگفتار خود آبروی
یا سخن نهصد و پنجاه سال بعد از جناب ملک الشعرای بهار که گفته :
سخن جز به آیین دانش مگوی
که نزد شهان باشدت آبروی
سومین نوع سکوت را می توان « سکوت اجتناب از یاوه گویی » نامید ، مانند بیت دیگری از سکوت شناس بزرگ ایران ، جناب صائب تبریزی :
لب ببند از گفت و گوی پوچ، مانند حباب
چون صدف کن گوهر سیراب را گردآوری
چهارمین نوع سکوت را « سکوت پاسداری از آزرده دلی دیگران » می باشند ، مانند شعر دیگری از همین شاعر :
از ره حرف بود رنجش مردم صائب
کس ندیدم که دشمن شود از خاموشی
پنجمین سکوت « سکوت برای فهمیدن و پی بردن » است ، مانند این گفته قرن دوازدهم از جناب بیدل :
گفت وگوی از معنی تحقیق دارد عاقلت
اندکی خاموش شو تا دل ، زبان پیراکند
ششمین نوع سکوت « سکوت فاضل مآبانه » است ، مانند این شعر چهار صد سال پیش اهلی شیراز :
لب بسته شد هرکس که او، دانا شد از اهل نظر
غوغای بحث مدعی ، از غایت نادانی است
هفتمین سکوت ، سکوت جالبی است که خود ، پیام است و حتی فراتر از پیام . هر دو نمونه را می توان در اشعار قرن یازدهم از جناب نبسابوری دید :
هزار گونه شکایت به ضمن {در} خاموشی است
به ناله ای که ندارد اثر ، چه کار مرا
و نمونه فراتر از پیام کلامی :
نمی گردید کوته رشته معنی ، رها کردم
حکایت بود بی پایان ، به خاموشی ادا کردم
هشتمین نوع سکوت ، « سکوت به خاطر نامناسب بودن مخاطب » است که مولوی در قرن هفتم ، به زیبایی به آن پرداخته است :
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ، ما خامشیم
یا نمونه دیگری :
نیست درمان ، مردم کج بحث را جز خاموشی
ماهی لب بسته خون در دل کند ، قلاب را
و اما نهمین و دهمین نوع سکوت ، در حوزه عرفان جای می گیرد . یکی مقدمه ای است برای ورود به عالم اسرار ، مانند این شعر قرن نهم از جناب جامی :
ز خاک فقر ، در کوی ارادت ، ساختم کاخی
که کم خواری و کم خوابی و کم گوییست ارکانش
سکوت دیگر مربوط به هنگامی است که جامی کاخش را ساخته و ساکن آنجا شده و حالا برای اینکه از آنجا بیرونش نکنند ، باید در حفظ اسرار بکوشد و خموش بماند :
گر درون سینه داری گوهری
چون صدف در قعر بنشین ، گنگ و لال
به این ده دسته ، یک دسته « سایر سکوتها » نیز افزوده می شود ، مثل این شعر جناب سعدی :
بهایم خموشند ، گویا بشر
زبان بسته بهتر ، گویا به شر
و اما جالب است بدانید که در کنار توصیه برای سکوت ، گاهی نیز «« فریاد های شورشی علیه سکوت »» برخاسته است ، مانند گفتار دیگری از جناب نیشابوری :
به هر مقام که خواهند خامشت یابند
هوای اوج دگر کن از آن مقام و مترس
۲۵۴۹
درباره من
سیاه مشق های بهنام نجم الدین
نکته:
بعضی از مطالب از من نمی باشد
تعداد پست ها زیاد می باشد و
به مرور نام نویسنده اصلی هر
مطلب را درج خواهم نمود ...