هر که آمد بر سر ملت ما حاکم شد
داد مظلمومی خلقی بزد و ظالم شد
هرکه در روز ازل دست بر این ملک فکند
دم ز دینی زده و بهر خودش عالم شد
هر که آمد بر سر ملت ما حاکم شد
داد مظلمومی خلقی بزد و ظالم شد
هرکه در روز ازل دست بر این ملک فکند
دم ز دینی زده و بهر خودش عالم شد
باز هم دیر رسیدم
رفته است،
بی مسافرترین
قطار زندگی ام.
من اما
چشم انتظار....
"سپنتا ب.ن
اگر به ناطق بودن انسان ها مباهات شده و بر قراری ارتباط ، آغاز هر کنش متقابل اجتماعی دانسته شده است ، در ایران ما « سکوت » جایگاه والایی داشته است به طوری که حداقل یازده نوع سکوت را می توان شناسایی کرد .
فراوان ترین سکوت ها « سکوت خود ایمن ساز و مانع پشیمانی » است . مانند این سخن سیصدسال پیش جناب صائب تبریزی :
هرکه را تیغ زبان نیست به فرمان ، صائب
عاقبت کشته شمشیرِ زبان میگ ردد
نوع دیگر « سکوت آبرو داری » است که هدف آن پنهان کردن ضعف ها و کمبود هاست ، مانند این شعر هزار ساله پیش حکیم فردوسی :