-
گاهی آنقدر تحت فشار قرار میگیری که دلت برای شانه های کسی تنگ میشود که رویشان گریه کنی. اگر دردت مشترک باشد...
همگان دنبال جایی برای تسکین درد می گردند.
نگاه ها همواره می چرخد و عاجزانه اشک درونشان جمع میشود که بگذار لحظه ای روی شانه ات گریه کنم...
اما همگان در درد مشترکیم.
اینجاست که خدا دستت را میگیرد و بلندتت میکند.نوازشت می کند و آرام در آغوشت می گیرد.
اینجا خدا هست.
از همه چیز نزدیک تر، و چقدر غریب و تنها است.
خدا خیلی تنها است ولی همواره دستت را می گیرد و بلندت میکند خاک و گرد لباس راهت را میتکاند و عاشقانه آغوشت می گیرد و میگوید آرام باش بنده من.
خدایا سپاس.
بخاطر اینکه هستی و مرا آفریدی و بدون انکه لحظه ای از من خسته شوی هر زمان که خواستم آمدم و راهم دادی.
به پای دردهایم نشستی و گوش دادی.
تک تک کلماتم را شنیدی و با لطف و کرم و مهربانیت، نوازشم کردی...
خدایا سپاس ، ای منبع عشق، زیبایی، محبت و بزرگی...
بخاطر هرچه که دادی و دیدیم سپاس بیکران
به خاطر خیلی از نعمتهایی که ما ندیدیم و بیشتر دادی سپاس .۳۴۷
درباره من
سیاه مشق های بهنام نجم الدین
نکته:
بعضی از مطالب از من نمی باشد
تعداد پست ها زیاد می باشد و
به مرور نام نویسنده اصلی هر
مطلب را درج خواهم نمود ...