۹ مطلب با موضوع «سیاه مشق» ثبت شده است
-
گاهی آنقدر تحت فشار قرار میگیری که دلت برای شانه های کسی تنگ میشود که رویشان گریه کنی. اگر دردت مشترک باشد...
همگان دنبال جایی برای تسکین درد می گردند.
نگاه ها همواره می چرخد و عاجزانه اشک درونشان جمع میشود که بگذار لحظه ای روی شانه ات گریه کنم...
اما همگان در درد مشترکیم.
اینجاست که خدا دستت را میگیرد و بلندتت میکند.نوازشت می کند و آرام در آغوشت می گیرد.
اینجا خدا هست.
از همه چیز نزدیک تر، و چقدر غریب و تنها است.
۳۴۷ ادامه مطلب -
بد روزگاری شده آقا، بد، آنقدر بد که...، جانم! سیاه نمایی؟ نه آقا این چه حرفیه، کور شویم اگر بخواهیم سیاهنمایی کنیم، بله! تشویش اذهان عمومی؟ نه به جان خودم، اصلا این چیزی که شما فرمودید ما نمیدانیم یعنی چه. ضمنا ما... ای بابا... رواننویسمان را کجا میبرید... آقا! آقا! آقای محترم، صبر کنید توضیح بدهیم... عرض کردیم بد روزگاری شده اما به جان شما که نباشد به جان عزیزت قسم، قصد بدی نداشتیم، اگر فکر میکنید منظورمان افزایش بیسابقه قیمت اجناس و اجاره خانه و قسط و بدهی و سایر بدبختیهایی از این قبیل است، اشتباه میکنید
۲۵۳ ادامه مطلب -
سبک زندگی من قبل از کرونا و بعد از کرونا تغییر زیادی نکرده. چراکه همیشه و از همان کودکی ام به شدت بهداشت رو رعایت می کردم.بین دوستان اسمم وسواسی بود و حتی به خاطر خراش جزئی که در لبم ایجاد شده بود تا مدت ها در شهر یا دانشگاه ماسک می زدم . حالا بماند چقدر ملت مسخره ام می کردن و پشت سرم می گفتن نکنه صورتش مشکلی داره و یا اصلا لب نداره که همش ماسک می زنه! در مورد حفظ فاصله هم از وقتی عاشق شدم به شدت منزوی بودم و روابط اجتماعیم با دیگران بسیار کم بود و عملا فرد یا افراد زیادی در اطراف من نبود که بخوام فاصله را رعایت کنم و همیشه در
۴۰۱ ادامه مطلب -
آرمین در دنیای واقعی یک شخصیت بسیار محبوب بود . در مواقع ضروری هممیشه یار و یاور همسایه ها و آشنایان بود و همه ازش به نیکی یاد میکردن . علارغم این فعالیت های اجتماعی ، آرمین درواقع شخصیتی منزوی داشت . تنها زندگی می کرد و دوست صمیمی یا فامیل نزدیکی نداشت .آرمین یک عضو عادی جامه ی کانیبال کافه بود و فعالیت خاصی هم توی سایت نداشت . تا اینکه در 18 ام آگوست سال 2002 ، آرمین یک پست عجیب ( حتی عجیب برای همچین سایتی ) رو فرستاد : به دنبال یک مرد جوان با بدنی مناسب میگردم ، برای قصابی شدن و خورده شدن .
۵۲۸ ادامه مطلب -
نمیدانم به کدامین گناه آغشته گشته ایمادامه مطلب
که رقص چنین میانه غم را گرفتار آمده ا یم ؟؟؟
من فکر می کنم ، هیچ چیزی دردناکتر از اسارت در چنگال هیولای زمان نباشد . هیولایی که همگان را ، از نوجوان تا پیر ، غرق باتلاق خود نموده است . هیولایی که آراسته ترین ظواهر را دارد و محبوبان و عاشقان بسیاری را مُرید خود کرده است ، هیولایی که تنها کافیست نامش را ببریم تا زنجره ها از شامگاهان تا سپیده دمان ، مویه کنان آواز غمگساری سر دهند .براستی این چه موجود پلیدیست که با ظاهر فریبندش ،مردمان زمین را درگیر وجودیت خویش کرده است ؟ هیولایی که باطن درنده ای دارد اما هیچکس را مقبولیت این حقیقت نیست ...۱۰۳۱ ادامه مطلب -
۶۹۱
درباره من
سیاه مشق های بهنام نجم الدین
نکته:
بعضی از مطالب از من نمی باشد
تعداد پست ها زیاد می باشد و
به مرور نام نویسنده اصلی هر
مطلب را درج خواهم نمود ...