دریچه‌ای به هنر و اندیشه

سینما ، فلسفه ، ادبیات ، تاتر

دریچه‌ای به هنر و اندیشه

سینما ، فلسفه ، ادبیات ، تاتر

بعضی از مطالب از من نمی باشدو چون تعداد پست ها زیاد می باشد پس به مرور نام نویسنده اصلی هر مطلب را درج خواهم نمود.

طبقه بندی موضوعی

۹ مطلب با موضوع «فلسفه» ثبت شده است

«به همان نسبتى که بورژوازى یعنى سرمایه رشد می پذیرد، پرولتاریا یعنى طبقه کارگر معاصر نیز رشد می یابد. اینان تنها زمانى می توانند زندگى کنند که کارى بدست آورند و فقط هنگامى میتوانند کارى بدست آورند که کارشان بر سرمایه بیافزاید.این کارگران که مجبورند فرد فرد خود را بفروش رسانند، کالایى هستند مانند هر کالاى دیگر و به همین جهت نیز دستخوش کلیه حوادث رقابت و نوسانات بازارند»

برگسون می‌نویسد: هیچ ادراکی بدون آنکه با حافظه ترکیب شود نمی‌تواند وجود داشته باشد*. با توجه به این گزاره اگر حافظه را محلی برای انباشت تجربیات‌امان از جهان بیرونی انگاشت کنیم آنگاه خودآگاه، آن ساحتی است که حافظه را بیان می‌کند و بر آن دلالت نیز دارد.

1.  یک مرثیه‌ی فرمالیستی

ساختار و بدنه‌ی آثار دارن آرنوفسکی به صورت نامعمولی تشکیل شده است از تناقضات، تفاوت‌ها و به هم پیوستگی‌ها و ارتباطات. برای او چنین ترکیبی در همه جایی ممکن است: یک آپارتمان کوچک، محله‌ای در نیویورک، فضای ماورائی، رینگ کشتی‌کج و صحنه‌ی باله. دلیل این هم البته تا جایی که من توانایی گفتن‌اش را دارم برمی‌گردد به تخیل بصری تمام و کمالی که آرونوفسکی با دستاویز قرار دادنِ آن به دنبال هر چه بیشتر دیدن، تصور کردن و صنایع بدیع ساختن است. هدفی که اگر در نهایت نیز بدان‌ها دست نیابد-مشخصاً در مورد تصورات‌اش-سعی می‌کند که آن‌ها را خود خلق خواهد کند. این تصور بصری البته بیش از هر چیزی سینمای آرونوفسکی را در جهت نقد فرهنگ هنوز پیوریتن حاکم یاری می‌نماید. در اینجا البته مراد از فرهنگ پیوریتن فرهنگی است که به نمودها بدبین است، یا به عبارت دیگر آن‌ها را چونان تمثیلی در نظر می‌گیرد که اساساً به واقعیتی برتر اشاره می‌کنند. درسی که سینمای آرونوفسکی در اینجا به ما می‌دهد ابتدا از همه دعوت به اعتماد کردن به همین نمودها است. در واقع حساسیت او در فیلم‌هایش حساسیتی است شرک‌آمیز؛ هر آنچه که خود را بر تو ظاهر می‌نماید شاید که خدایی باشد. یعنی مضمونی که در قوی سیاه به شکلی ادبی بیان شده است. یعنی از آنجا که خدایان، خود را بر ما ظاهر می‌سازند، پس از این رو نمی‌توان تمایزی میان واقعیتِ آن‌ها و ما تشخیص داد. و البته آرونوفسکی این مضمون را در متعالی‌ترین شکل‌اش فیلم می‌کند.

واقعیت « reality» بر اساس عرف آن چیزی است که برای ما ملموس ، قابل فهم ، عینی و قابل درک باشد . به نوعی آن چه در عالم هر روزه بتوان به آن اشاره کرد . البته اتم ، مولکول ، الکتریسیته ، ژن ها ، و خیلی مفاهیم علمی یا انسانی مانند سرمایه ، عمر ، و ... باید از هم تفکیک شوند . چیزی مانند اتم و