-
درست چند ماه بعد از روزهای پرتلاطم سال ۱۳۸۸ و اعتراضهای گسترده در ایران، حبیب محبیان خواننده محبوب چند نسل گفت که میخواهد از آمریکا به کشور خودش ایران برگردد، آن هم بعد از سالها دوری از کشور به دلیل ممنوعیت کاری.
این خبر بین دوستداران حبیب و منتقدانش به خصوص در شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک ولولهای بر پا کرد. خیلیها در آن روزها به این تصمیم حبیب معترض بودند و خیلیها هم این کار حبیب را یک تصمیم شخصی و حقی کاملاً آزادانه دانستند که هر کسی و هر هنرمندی میتواند در زندگی خودش داشته باشد.
موضوع پر مناقشه این بود که هر کسی، چه آنها که از صدا و کار های حبیب خاطره داشتند و چه آنها که حبیب را کمتر میشناختند درباره حبیب قضاوت کردند.
با همه این حرف و حدیثها حبیب به ایران برگشت خیلی تلاش کرد تا بتواند مجوز فعالیت حرفهای به دست آورد، و حتی مجبور شد با برخی چهرههای سیاسی پر نفوذ هم دیدارهایی داشته باشد. عاقبت به هر دری زد، نشد که نشد و نتوانست اجازه برگزاری کنسرت یا حضور در شبکههای مجاز رادیو و تلویزیون ایران، را به دست آورد. تا اینکه سرانجام حبیب که هوادارنش او را به نام اولین آلبومش «مرد تنهای شب» صدا میکردند، در شصت و چهار سالگی بعد از سالها کار هنری، در شهر کوچکی که زادگاه مادرش در شمال ایران بود، با زندگی و دوستدارانش بدرود گفت و حتی از برگزاری مراسم مرگ او هم در تهران جلوگیری شد.
گفت و گوی بنیامین صدر با داریوش اقبالی در لینک زیر:
https://www.radiofarda.com/pp/27805247/ppt0.html۱۱۴۵
درباره من
سیاه مشق های بهنام نجم الدین
نکته:
بعضی از مطالب از من نمی باشد
تعداد پست ها زیاد می باشد و
به مرور نام نویسنده اصلی هر
مطلب را درج خواهم نمود ...