-
یک داستان مینیمال خوب، داستانی است که نه اطناب و تفصیل بیمورد رمان را داشته باشد و نه آنقدر از حرف و پیام و سیر اتفاقات پیاپی اشباع شده باشد که هیچ نوع فضاسازی و توصیف داستانی را برنتابد و تبدیل شود به خلاصه داستان و شرح پیام اثر. فیلم کوتاه خوب هم همینطور است. باید در عین حال که فرصت اندکش را برای توضیحات غیرلازم هدر نمیدهد، از آن طرف بام هم نیفتد و خالی از هر گونه جزییپردازی و توصیف نباشد. عدم مراعات این مهم، یکی از همان 2 اشکالی را برای فیلم کوتاه به وجود میآورد که قبلا ذکر شد. یعنی در مورد اول، بیمایگی و بیمحتوایی را و در مورد دوم، فشردگی و محتوازدگی را و وظیفه اصلی را در این خصوص تدوین به عهده دارد، چراکه هم نهاییترین فرآیند تولید فیلم محسوب میشود و هم دقیقترین عامل برای تنظیم زمانبندی فیلم است.
بسته به سبک و روش اجرایی، فیلم کوتاه میتواند تدوین خطی و تداومی یا تدوین جهشی و غیرتداومی داشته باشد. اما پیرو آنچه گفته شد، از آنجا که در فیلم کوتاه میبایست هم روایت موجز سیر داستانی مورد توجه باشد و هم همراهی مخاطب و توجه به جزییات، از این رو اتخاذ حد وسطی بین تدوین تداومی و غیرتداومی به نظر بهترین گزینه میآید. به این شکل که نماها نه مثل آثار شکلگرا و فرمالیستی کاملا متفاوت با هم باشند و نه مثل آثار کلاسیک بلند، دقیقا متکی بر سیر تداومی داستانی باشند. در اینجا هم در نظر گرفتن ساختار داستان کوتاه بخوبی راهگشاست. در داستان کوتاه ما نمیتوانیم جزییات همه وقایع را ذکر کنیم و در نتیجه در ساختار داستان کوتاه پرش از یک صحنه به صحنه دیگر بیشتر از داستان بلند نمود دارد. از طرفی هم اگر داستان کوتاه، مثل هایکوهای ژاپنی کاملا متکی بر تصاویر بریدهبریده باشد در فهم و درک و همراهی مخاطب مشکل ایجاد میکند.
اگر بخواهیم برای بیان مقصودمان مثالی شعری بیاوریم که ایجاز و روایت توصیفی را هم در بربگیرد، شعرهای کوتاه مرحوم قیصر امینپور از بهترین گزینههاست که در عین برخورداری از محتوای عمیق و غنای مضمونی، هم کوتاه و موجز است و هم متناسب با پسند مخاطب عام. به عنوان نمونه شعر «سفر ایستگاه»: «قطار میرود/ تو میروی/ تمام ایستگاه میرود/ و من چقدر سادهام/ که سالهای سال/ در انتظار تو/ کنار این قطارِ رفته ایستادهام/ و همچنان/ به نردههای ایستگاه رفته/ تکیه دادهام!» در این شعر ما در پارههای اول و دوم و سوم (قطار میرود، تو میروی، تمام ایستگاه میرود) شاهد نوعی تدوین تداومی هستیم. یعنی 3?تصویر مرتبط با هم به ترتیب به دنباله یکدیگر تدوین شدهاند. در ادامه تا پاره هفتم (کنار این قطار رفته ایستادهام) با یک جهش بلند زمانی به سالها بعد میرویم که در این زمان دیگر نه اثری از قطار مانده و نه اثری از ایستگاه، یعنی شاعر با پرهیز از شرح و توضیح اضافه، وقایع زیادی را در این میان حذف کرده و روایت داستانی را از نقطه شروع تا نقطه پایان در یک تصویر خلاصه کرده است. باز دوباره تدوین تداومی به خدمت شاعر میآید تا با بیان تصویر دیگری که درست در ادامه تصویر ایستادن در کنار قطار رفته است و وجه توصیفی و توضیحی دارد، عمق انتظار را بیشتر مورد تاکید قرار بدهد. این تصویر توضیحی، تصویر تکیه دادن شخصیت اصلی اثر به نردههای ایستگاهِ رفته است.۸۳۱
درباره من
سیاه مشق های بهنام نجم الدین
نکته:
بعضی از مطالب از من نمی باشد
تعداد پست ها زیاد می باشد و
به مرور نام نویسنده اصلی هر
مطلب را درج خواهم نمود ...