-
از واپسین روزBehnam Najmoddin Sepanta.bn بهنام نجم الدین درد سپنتا ب.ن شعر شعر نو
دیده ام درد اندر جهان.
آن هنگام که مادرم
بود مرا آبستن
شادمانه سماع میکردم.
فارغم کرد و درد ندا داد
شروع محکومیتم را .
از درد او
فریاد برآوردم
گریه کردم.آمدند تسکین دهند،
در گوشم ندای ربانی خواندند.
و من سالهست
اذان عشق در سر دارم
امازمینگیر
این زمین سخت .
مرا برگردان
جا گذاشته امدر وجودش
آن دوبالم را....۷۱۳
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
درباره من
سیاه مشق های بهنام نجم الدین
نکته:
بعضی از مطالب از من نمی باشد
تعداد پست ها زیاد می باشد و
به مرور نام نویسنده اصلی هر
مطلب را درج خواهم نمود ...