دریچه‌ای به هنر و اندیشه

سینما ، فلسفه ، ادبیات ، تاتر

دریچه‌ای به هنر و اندیشه

سینما ، فلسفه ، ادبیات ، تاتر

بعضی از مطالب از من نمی باشدو چون تعداد پست ها زیاد می باشد پس به مرور نام نویسنده اصلی هر مطلب را درج خواهم نمود.

طبقه بندی موضوعی

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر نو» ثبت شده است

از واپسین روز

 دیده ام درد اندر جهان.

آن هنگام که مادرم
   بود مرا آبستن
               شادمانه

چشمهایت ،

      حروف را بی استفاده می کنند !

کافیست ،

            نگاه کنی مرا ...


  بهنام نجم الدین

چه غوغایست !!!
خورشید پس ماه،
ماه پس خورشید.
ستارگان نیز
یک به یک
کم سو شدند .
قیامتی بپا کرده است لبخندت .
تو ،
بارانی از عشق .

تلاوت کن

آیه های اعجازیت را .
سخنت،
جهانی را  بسکوت  میکشاند .


بهنام نجم الدین

تمام خانه

           دود سیگار مردُ،

سمفونی،

             ظرف شستن زن....


بهنام نجم الدین