یکی داد برآورد ز دست معشوق یکی خاموش بنشسته در این گوشیکی گریان و نالان در بیابان یکی حیران ز این عشق پنهانیکی کوهی تراشید ز عشقش یکی مجنون از درد فراقش " سپنتا ب.ن"